امیدوار

ساخت وبلاگ

خداوند عز و جل فرماید : هرگاه دل بنده ام را بنگرم و دریابم که از روی اخلاص و برای خشنودی من طاعتم را به جا می آورد، اصلاح و تربیت او را خود به عهده گیرم.

منبع : مانال تلویزیونی سمت خدا

امیدوار...
ما را در سایت امیدوار دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : bordbar2a بازدید : 27 تاريخ : دوشنبه 21 اسفند 1402 ساعت: 11:12

امام باقر(ع):

کسانی که در زمان غیبت، به حضرت مهدی معتقد باشند، همچون فرشتگانی هستند که بر حضرت آدم سجده کردند ( و تسلیم امر خدا شدند)؛ و کسانی که او را انکار کنند مانند ابلیس اند که بر آدم سجده نکرد.

منبع : کمال الدین، صفحه 13

منبع : کانال تلویزیونی سمت خدا


برچسب‌ها: مهدویت

امیدوار...
ما را در سایت امیدوار دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : bordbar2a بازدید : 11 تاريخ : پنجشنبه 10 اسفند 1402 ساعت: 4:07

پرسان پرسان خانه ای را که در حال خواب و بیدار به او نشان داده بودند، پیدا کرد. با خود گفت :« آبا این جا همان جابی است که قرار است در آن خدمت آقا و مولایم برسم؟»*جلوتر که رفت، متوجه رفت و آمد غیر عادی مردم شد. از قرار معلوم بانوی خانه از دنیا رفته بود و مردم برای تسلیت گویی می آمدند. داخل خانه که رفت، انگار تمام دنیا را به او دادند. آقا را دید که با مهربانی به او می گوید :« مثل این بانوی باایمان باشید تا خودم به دیدارتان بیایم....»بانویی که امام (عج) به مجلس ختمش آمده بود به حجاب اهمیت زیادی می داد؛ جوری که در روزهای غم انگیز کشیدن حجاب از سر خانم ها، مدت ها پایش را هم از خانه بیرون نگذاشته بود.*= پدر آیه الله العظمی مرعشی نجفی (ره)منبع : کیهان بچه ها امیدوار...
ما را در سایت امیدوار دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : bordbar2a بازدید : 11 تاريخ : پنجشنبه 10 اسفند 1402 ساعت: 4:07

امام خمینی (ره) : در انتخابات، مردم را توجه بدهید به اینکه شما می خواهید اسلام را حفظ کنید، باید منتخبین شما اشخاصی باشند که توجه به اسلام داشته باشند، متعهد به اسلام باشند، بازیگر نباشند، به شرق و غرب توجه نداشته باشند.

منبع : صحیفه امام، ج 18 ، ص : 173

منبع : کانال تلویزیونی سمت خدا

امیدوار...
ما را در سایت امیدوار دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : bordbar2a بازدید : 10 تاريخ : پنجشنبه 10 اسفند 1402 ساعت: 4:07

در دورهمی گروهی از دانایان نام مردی(1) برده شد که که در کنار ایمان قوی علم و دانش فراوانی داشت، ساده می زیست و از نشست و برخاست با مردم لذت می برد. یک نفر از سالمندان که او و اجدادش را خوب می شناخت رو به جمع کرد و گفت :« بخشی از موفقیت این مرد خدا به پدرش برمی گردد.»پرسیدند :« چطور؟»پاسخ داد :« او را می شناختم، در تبریز نانوایی داشت و هر روز قبل از دست زدن به خمیر و پختن نان وضو می گرفت و نام خدا را می برد.»(1) = علامه جعفری (ره)منبع : کیهان بچه ها امیدوار...
ما را در سایت امیدوار دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : bordbar2a بازدید : 43 تاريخ : دوشنبه 16 بهمن 1402 ساعت: 21:56

در جلسه ای در حضور امام صادق (ع) شخصی چنین دعا کرد : خدایا! ما را به بهشت داخل کن.

امام فرمودند : چه دعایی کردی؟

گفت : دعای بدی نکردم؛ حضرت فرمودند : شما همین الآن در بهشت هستید. دعا کنید خدا شما را از بهشت بیرون نکند.

بهشت همان اقرار به امامت ما است!

منبع : بحارالانوار، جلد 65 ، صفحه 102

منبع : کانال تلویزیونی سمت خدا

امیدوار...
ما را در سایت امیدوار دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : bordbar2a بازدید : 29 تاريخ : دوشنبه 16 بهمن 1402 ساعت: 21:56

از نکات مهمی که بخصوص مردان باید به آن توجه داشته باشند خوش قولی و وفای به عهد است. وقتی قولی به همسرتان می دهید همه جوانبش را در نظر بگیرید. گاهی قول خرید می دهیم و موقع خرید که می رسد می گوییم نمی توانم یا وقت ندارم. این کار اثر بسیار بدی بر جای می گذارد و برچسب بدعهدی به شما زده می شود.

منبع : کانال تلویزیونی سمت خدا

امیدوار...
ما را در سایت امیدوار دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : bordbar2a بازدید : 22 تاريخ : سه شنبه 10 بهمن 1402 ساعت: 3:10

فصل چهارم : گامی برای رفتنفصل پنجم : رسیدن پایان ندارد.پر از شور و شعف شده بودم؛ آن چه را دنبالش می گشتم، داشتم می دیدم. کتاب را بستم و آن را محکم به سینه چسباندم. چشمانم را هم بستم، می خواستم با تمام وجود نفس بکشم. دستی به صورتم خورد، نه، دسته گل کاغذی بود.به خودم آمدم :« هان چی؟»دخترک بود!« آهای عجله کن؛ الان اتوبوس می ره، جا می مونی!»پس! من! آن جا! سجاده؟ دریا!؟ رنگین کمان!؟ پروانه ها!؟بلند گفتم :« مر...وا...ریدها!؟»همان جا، همان بساط گل..کتاب فروشی و همان دخترک گفت :« نگران نباش! می دم مادربزرگ اونا رو دوباره نخ بکشه!»سرش پایین بود، داشت مرواریدها را دانه دانه از میان گلبرگ ها جمع می کرد.باید برمی گشتم، باید می رفتم؛ اما با اتوبوس نه، می خواستم خودم بروم با خودم!خود خود خودم. نویسنده : فاطمه زهرا خیاممنبع : کیهان بچه ها امیدوار...
ما را در سایت امیدوار دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : bordbar2a بازدید : 28 تاريخ : سه شنبه 10 بهمن 1402 ساعت: 3:10

امیرالمومنین امام علی (ع) فرمودند :« بر شهوت ( خواهش نفس) چیره شو، حکمتت به کمال می رسد.» منبع : کانال تلویزیونی سمت خدا امیدوار...
ما را در سایت امیدوار دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : bordbar2a بازدید : 35 تاريخ : سه شنبه 12 دی 1402 ساعت: 18:06

خودم را بر سجاده ای دیدم، روی دریا پهن بود ولی حتی به نمی از آن، تر نشده بود. انگار آن را روی آینه پهن کرده باشند. سجاده مثل بهار سبز بود؛ هفت بندم که روی آن قرار گرفت، صدای اذان از همه جای آب و باد رسید.زود باش!بیا...بیا..بیابشتاب!صدای نسیم بود؟ آب صدایم می زد؟ از درونم بود؟نمی دانم هرکه بود فرمان داد که :« کتاب رو باز کن.» برگ های کتاب ورق خورد، چشمانم به دنبال جمله ها می دوید. همه کلماتش به قلبم سرازیر می شد :فصل اول : آغازی برای همیشهفصل دوم : فرصتی برای بودنفصل سوم : امکانی برای شدن ادامه دارد امیدوار...
ما را در سایت امیدوار دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : bordbar2a بازدید : 27 تاريخ : سه شنبه 12 دی 1402 ساعت: 18:06

ناهار خونه پدرش بودیم. همه دور سفره نشسته بودند و مشغول غذاخوردن.

رفتم تا از آشپزخانه چیزی بیاورم، چند دقیقه طول کشید. تا برگشتم نگاه کردم دیدم آقا مهدی دست به غذا نزده تا من برگردم و با هم شروع کنیم.

اینقدر کارش برام زیبا بود که تا حالا توی ذهنم مونده

راوی : همسر شهید مهدی زین الدین

منبع : کانال روایت شهدا

امیدوار...
ما را در سایت امیدوار دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : bordbar2a بازدید : 34 تاريخ : پنجشنبه 7 دی 1402 ساعت: 9:08

اتوبوس به راهش ادامه داد و دوباره به چراغ قرمز رسیدیم؛ چه چراغ قرمز طولانی ای بود؛ ولی از قیافه کسی برنمی آمد که حوصله اش از این توقف های تکراری سر رفته باشد، نه اینکه سرشون توی کتاب بود، اصلا حساب این چیزها را نمی کردند!؟از شیشه اتوبوس، بیرون را تماشا می کردم و رفت و آمد آدم ها را می پاییدم. چشمم به گل فروشی افتاد که سر چهارراه بساط پهن کرده بود. دخترک شاخه گل کاغذی را توی دستش گرفته بود و به رهگذران تعارف می کرد :« کتاب! بفرما کتاب! کتاب با عطر گل همیشه بهار.»نصفه و نیمه روی یک کتاب را دیدم. برق از چشمانم پرید :« آقا، می خوام پیاده بشم.» از اتوبوس پریدم بیرون :« خدا کنه خودش باشه.» بدو بدو خودم را به او رساندم و نشستم؛ چه عطری!؟ کتاب ها لابه لای گل ها گم بودند. دور هر کدام یک برگ لاله و زنبق بسته شده بود؛ گلبرگ را کنار زدم، خودش بود. با هیجان و یک عالمه ذوق پرسیدم :« چند؟» گفت :« قیمت چه جیزی رو می خوای؟!» « یعنی چه؟! قیمت کتاب چند؟»گفت :« قیمت کاغذهایش، نقل جان درخته. قیمت معنایش، نقد جان نویسنده! اصلا خریداری؟»گفتم :« وسعم به اونچه گفتی نمی رسه.» گفت :« نخواستم، بگیر! در دانایی ات منم شریک!» کتاب را محکم به سینه چسباندم، نگاهی کرد و گفت :« الان خیلی خوشحالی؟!» گفتم :« خیلی وقته به دنبالش می گردم.» جواب داد :« به داشتنش خیلی خوش حال نشو.»گفتم :« دانش اونو می خوام. می خوام به دانایی برسم.» دخترک گفت :« دانایی، اگر قلبت رو به دارایی نرسونه، فایده ای نداره.»گفتم :« چی؟» خنده ای کرد و دستی بر سر گلبرگ ها کشید و گفت :« هیچی، برو به سلامت.»دست به جیب شدم، رشته مرواریدی که همراه داشتم، را بیرون آوردم. مامان بزرگ، خودش آن را با ذکر، نخ کرده بود به او دادم و گفتم :« منم در مهربانی امیدوار...
ما را در سایت امیدوار دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : bordbar2a بازدید : 34 تاريخ : پنجشنبه 7 دی 1402 ساعت: 9:08

فردا صبح همراه با ترانه ی خروس ها، آقا مراد نماز صبح را پشت سر حکیم خواند و از مسجد روستا بیرون آمد تا به سمت گلستان برود. در هر قدم، حرف های حکیم را در ذهنش مرور می کرد. حکیم بعد از چند کلمه صحبت با آقا مراد فهمیده بود که آن چه او می گوید، ساخته ی ذهن خودش است و ربطی به واقعیت ندارد.-سلا بر حکیم عزیز! لازم دیدم به شما خبر بدهم که حق با شما بود. هرچه در مورد آقا مرتضی و پسرش فکر کرده بودم، واقعیت نداشت.من جای او نشسته بودم و به جای او فکر کرده بودم! منظور آقا مرتضی این نبود که دیگر با هم شریک نباشیم. اتفاقا او می خواست سهم مرا بیش تر کند، چون دیده بود که امسال سود زیادی نکرده ام! شما درست گفتید! خوب است ما هم مثل زنبورها دنبال گل ها زندگی باشیم، نه مثل مگس ها دنبال چیزهای بد! من را حلال کنید. مراد پایان امیدوار...
ما را در سایت امیدوار دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : bordbar2a بازدید : 67 تاريخ : پنجشنبه 31 فروردين 1402 ساعت: 13:35

همین جمعه که می آید روز قدس است. ما هر ساله این روز را گرامی می داریم و برای حمایت از مردم مظلوم فلسطین راهپیمایی می کنیم.امام خمینی (ره) رهبر گرانقدر انقلاب اسلامی این روز را انتخاب کردند و ما و همه مسلمانان جهان در این روز مشت محکمی بر دهان دشمنانمان آمریکای جنایت کار و اسراییل غاصب می کوبیم.مسلمانان برخی کشورهای غربی نیز در روز تعطیل خود، به فرمان امام خمینی (ره) لبیک گفته و آنان نیز مانند ما ایرانیان غیور، برای حمایت از مردم مظلوم فلسطین راهپیمایی می کنند.البته مسلمان های مظلوم دیگری همچون : بحرین و هند نیز وجود دارند که ما هم باید از آنها حمایت و با آنان اظهار هم دردی کنیم.خداوندا! مسلمانان را از زیر یوغ ستمگران و یارانشان بیرون آور و آنان را بر دشمنانشان پیروری عطا بفرماالهی آمین امیدوار...
ما را در سایت امیدوار دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : bordbar2a بازدید : 68 تاريخ : دوشنبه 28 فروردين 1402 ساعت: 20:27

حکیم که دیگر چشم هایش از تعجب گرد شده بود، گفت :« پسرش؟ او بهترین نجار گلستان است. چرا باید شغلش را تغییر بدهد؟» آقا مراد گفت :« بله. چند تا از کندو های من را هم پسر آقا مرتضی ساخت. اما خب، درآمد زنبورداری کجا و درآمد نجاری کجا؟ معلوم است که زنبورداری پردرآمد تر است.» حکیم گفت :« عجب! چه حرف هایی شنیدیم امروز! لازم شد خودم با آقا مرتضی صحبت کنم. شما فعلا دنبال آقا نبات نرو. بگذار کندو هایت چند روز در باغ بمانند. شاید بعد از صحبت من با آقا مرتضی، ماجرا جور دیگری شد.»آقا مراد گفت :« هرطور صلاح می دانید. اما خرج زندگی آقا مرتضی زیاد شده است. شاید به شما نگوید که خرجش دو تا شده است!» حکیم اخم کرد :« دو تا شده؟ یعنی چی؟ یعنی زن دیگری گرفته؟» آقا مراد گفت :« حالا شما از من نشنیده بگیرید!»حکیم گفت :« همه خبرهایی که دادی یک طرف، این یکی طرف دیگر. این دیگر با آقا مرتضی جور درنمی آید. فقط بگو بببینم! این حرف ها را خودش به تو گفته؟» آقا مراد سرش را پایین انداخت و گفت :« شما چرا از نادر نمی پرسید؟ پسر آقا مرتضی دوست نادر است و چند روز پیش هم آمده بود دلستان. البته حق می دهم که نادر این حرف ها را به شما نگوید. چون دوست جلال است و نمی خواهد دوستی اش به هم بخورد!»حکیم در فکر فرو رفت. آقا مراد گفت :« اگر اجازه بدهید، من مرخص می شوم. شما هم شب مهمان دارید و نباید مزاحم بشوم.» حکیم گفت :« نه. مزاحم نیستی. مهمان ما خودت هستی. بمان و فردا صبح اول وقت می رویم گلستان. کی به تو گفت ما مهمان داریم؟» آقا مراد گفت :« شما مهمان دارید و با من تعارف می کنید! خودم دیدم که در حیاط داشتند دیگ می شستند.» حکیم گفت :« تو از شستن دیگ ها فهمیدی ما شب مهمان داریم؟» آقا مراد گفت :« بله. ظاهرا پرجمعیت هم هستند!» حک امیدوار...
ما را در سایت امیدوار دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : bordbar2a بازدید : 84 تاريخ : سه شنبه 22 فروردين 1402 ساعت: 11:32

این عبادت، نه تنها موجب پدید آمدن هیچ بی عدالتی ای نمی گردد، که حتی زمینه شکل گیری عدالت فردی و اجتماعی و رشد شخصیت انسانی و نیل به آرمان های الهی را نیز تامین می کند.روزه به « حکومت عادت و شهوت» بر انسان پایان می دهد و انسان را از بردگی تمنیات نفسانی رها می سازد. آزادگی و کمال روحی به پایداری مقابل خوردنی ها و نوشیدنی ها یا کامجویی های جنسی نیازمند است که روزه به عنوان تمرینی یک ماهه پدید آونده آن است. روزه درس برابری و عدالت گستری در میان افراد اجتماع است؛ با انجام این دستور مذهبی، افراد متمکن وضع گرسنگان و محرومان اجتماع را به طور محسوس درمی یابند و به کمک آنها می شتابند.ضمن اینکه روزه حتی از حیث جسمی نیز اثر مثبت بر بدن دارد و در طب امروز و همچنین طب قدیم، اثر معجزه آسای « امساک» در درمان انواع بیماری ها به ثبوت رسیده و قابل انکار نیست.منبع : سایت حضرت آیه العظمی مکارم شیرازی، آیین رحمت امیدوار...
ما را در سایت امیدوار دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : bordbar2a بازدید : 80 تاريخ : پنجشنبه 3 فروردين 1402 ساعت: 14:03